محل تبلیغات شما



هر شب چشمان بیتابم بر جاده ای نمناک میلغزد. فانوس چشمانم جاده را تا بی نهایت غرق در نور کرده است . نگاهم از پشب میله های پنجره بر جاده شناور بود. در انتظار یک تیرگی فریبنده . یک سایه از تو . تو در دو راهی افکارم پرسه میزنی . ببین چه عاشقانه رویایت را در آغوش کشیده ام . شعر هایم را در کنار پنجره گذاشته ام . غافل از اینکه . باد تو را در میان واژه هایم ورد زبان کوچه ها کرد . و من دوباره دلتنگ نامت .
برف نم نم روی صورتم میریزه . آهسته از روی یه پل رد میشم . همون پلی که قدم های تورو لمس کرده . ذرات برف جای پاتو نقاشی میکنن . بی اختیار زانو میزنم و جای پاتو میبوسم . قطره های اشک هم با ذرات برف از رو گونه هام جاری میشه . آب رودخونه یخ زده . تو اوج یه خلوت ناب . نگاهم به لک لک های عاشق خشک زد . چه بی بهونه روی سطح یخ زده ی رودخونه راه میرن و تسلیم سکوت بی نظیر انعکاس آب میشن .

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومي شهيدبهشتي آب بر من خودم باخدای خودم خون دلی که لعل شد